من
تمام ِ شعرهایم را
در وصفِ نیامدنت
سروده ام
و اگر یک روز
ناگهان
ناباورانه سر برسی
دست خالی
حیرت زده
از شاعر بودن استعفا خواهم داد
نقاش می شوم
تا ابدیت نقش پرواز را
بر میله های تمام قفس های دنیا
خواهم کشید
...


همیشه پای کسی در میان است، بین ما!

یک روز رقیب و یک روز هم خدا...

اینبار نوبت "غریبه ای به نام من" است 

تا تو را از من دور کند انگار!

عجب حکایتی دارد این بازی روزگار!

اسمش سرنوشت است

و رسمش، عمر من!